آرمان شهرهای بی آب
تاریخ درج : دوشنبه / 4 تیر 1397 / 07:10:13 / شماره: 486
علی پاکزاد
بی توجهی به آب، در ایران سابقه تاریخی ندارد و محصول همین چند دهه اخیر است، آنقدر اخیر که حتی برای تعبیر تاریخ معاصر نیز جوان می نماید ولی چنان عمقی داشته که دستاوردهای چندهزار ساله مان را برباد داده است.
بیایید مثالی بزنیم، امروز شهرهای مدرن و آرمان شهرهای آنچنانی مان یا خشکند یا با وصله های ناهمگون اندکی آب به چهره شان می آورند، آنهم به بهای اتلاف منابع و راه انداختن جنگ آب در مناطق مجاور و جالب تر آنکه این وصله پینه ها بعد از نابودی عمدی و غیر عمدی منابع موجود آبی مناطق شهری تجویز می شود. نابودی که محصول توسعه ناموزون شهرها و تاراج منابع طبیعی آنها توسط سودجویان و نابخردان بوده است و تلاش داریم با دریاچه های مصنوعی بی معنی و مفهوم و پارک های آبی بزک کرده برای زخم های عمیقمان مرهم بسازیم.
اما در همین پایتخت که امروز له له آب می زند و از عطشش از مخازن سدهای صدهاکیلومتر آنسوترش هم فراتر رفته، روزگاری نه چندان دور جویهایی روان بود و قنواتش جوشان.
این جویبارها که تعدادشان به سیزده، چهاردهتا میرسید، قدری پایینتر در قالب چند جریان آبی بزرگتر مجتمع میشدند. از درکه به سمت غرب همه جویبارها سهم رودخانه کن بود، که خود در ادامه به رودخانه کرج میرسید. از ولنجک به طرف شرق هم بقیه جویبارها بعد از طی نشیب و فراز فراوان، در بستری که به مسیل باختر معروف شده، بههم میپیوستند.
از سوی دیگر با سعی و تلاش طبیعت در طی هزاران سال، مجراها و گذرگاههایی برای سیلابهای فصلی ایام بارندگی تراشیده و آماده شدهبود، تا آب حاصل از رگبارهای تند بهاری با کمترین مزاحمت برای مردم، به دشتهای جنوبی هدایت شوند.
ماجرا از آن زمان شروع شد که سیل جمعیت بهسوی تهران سرازیر شد. اقتصاد مضمحل کشور، فقر شدید مناطق دوردست و در کنار آن تزریق درآمدهای سرشار نفتی به اقتصاد کشور، شرایطی را فراهم ساختهبود که بسیاری از ساکنان چهارگوشه کشور به امید یافتن شغل و درآمد بهتر، و برخورداری از رفاه بیشتر عازم تهران میشدند.
تهران بزرگ و بزرگتر شد و کمکم تمام کوهپایه را در خود هضم کرد. گذرگاههای سیلابهای فصلی در این شهر رو به گسترش، ناهمواریهایی بودند که باید تسطیح میشدند تا ساختمانهای مسکونی برای سکنه شهر ساختهشود. جویبارها هم سرنوشت بهتری در انتظارشان نبود و امروز تمامی آن جویبارهای و قنات ها یا خشک شده یا مسیل فاضلاب شده اند و اگر آبی هم از سرچشمه هایشان بجوشد در ادامه تباه همین روند شده در نهایت در دشتهای جنوب تهران به گنداب می رسد و یا سهم چاههای فاضلابی می شود که می گویند روز واقعه تهران را خواهند بلعید.
این سرنوشت البته فراتر از آرمان شهرهای بی آبمان در جایجای کشور تکثیر شده، برخورد خطی و بی آمایش با منابع آبی و عدم رعایت حداقل های اصول آبخیز داری کار را به جایی رسانده که دیگر امیدی به احیای بسیاری از منابع زیر زمینی نمی رود و به نظر می رسد در سالهای آتی جنگ آب یکی از تهدیدات اصلی امنیت ملی خواهد بود.
در این شماره ثروت ملل بر آن هستیم این موضوع را در حد بضاعتمان از زوایای مختلف مورد بررسی و نیم نگاهی به تجارب دیران بیندازیم، امید که برای حل بحران کمکی باشد برای صاحبان اندیشه و مدیران اجرایی کشور.