مسئولان ما خیلی دیر به فکر افتاده اند

تاریخ درج : دوشنبه / 4 تیر 1397     /     10:42:30     /      شماره: 491


Want create site? Find Free WordPress Themes and plugins.

مصطفی کمالو:
پروفسور کردانی در سال ۱۳۱۰ در شهرستان گرمسار متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهرستان و تهران به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل راهی کشور آلمان شد. وی توانست در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) با احراز رتبه اول بین تمامی دانشجویان آلمانی مدرک دکتری در رشته کشاورزی (عمران کویر) را کسب کند. دکتر کردوانی نخستین استادی است که در سال ۱۳۴۵ به عضویت هیات علمی دانشکاه ارومیه در آمد و سپس به گروه آموزشی جغرافیای دانشگاه تهران منتقل شد. همکاری در تاسیس وزارت علوم و دانشکده کشاورزی و دامپروری ارومیه و بنیانگذار مرکز تحقیقات مناطق کویری و بیابانی ایران و دانشکده کویر شناسی در دانشگاه سمنان از دیگر افتخارات ایشان طی سال‌ها فعالیت است. پروفسور کردوانی تاکنون ۲۲ جلد کتاب و ده ها مقاله علمی به زبان‌های فارسی، آلمانی و انگلیسی تالیف کرده و به کرات مورد تقدیر و تشویق قرار گرفته‌است که انتخاب ایشان به‌عنوان استاد نمونه در سال ۷۷، چهره ماندگار در سال ۸۴، پژوهشگر نمونه در سال ۸۵ و دریافت نشان درجه یک دانش از رئیس‌جمهور از این دست است.
در این گفتگو پرفسور کردوانی ابعاد دیگری از بحران آبی که این روزها نقاط مختلف کشور با آن دست به گریبان است را روشن می سازد.
چه معیارهایی منابع آبی یک منطقه یا یک کشور را مشخص می کند؟
مقدار آب هر کشور و منابع آب آن مقدار بارشی است که هر کشور دارد؛ مقداری جاری می شود و تبدیل به رودخانه می شود، مقداری در جایی ثابت می ایستد و می شود تالاب و دریاچه و مقداری هم نفوذ می کند و تبدیل می شود به آب های زیرزمینی، به این ترتیب آب های که از کشورهای دیگر وارد می شود جزء منابع یک کشور محسوب نمی شود. در میزان بارندگی نیز یکی عرض جغرافیای نقش دارد و یکی هم ارتقاع؛ برای مثال یزد ۶۲ میلی متر بارندگی دارد و کنار آن شیر کوه ۷۰۰ میلی لیتر، پس در مناطق خشک و نیمه خشک مثل کشور ما هر چه ارتفاع بیشتری باشد، باران بیشتر می بارد.
کشور ما از نظر در یک منطقه پر فشار واقع شده که البته شانس آورده ایم وگرنه تمام کشور ایران مثل یزد بود، حتی گیلان و مازنداران، ما یک کشور استثنایی چهار فصل داریم آن هم از برکت دریا، کوه و دشت. ما یک دریا در شمال و یک دریا در جنوب داریم و چین خوردگی های رشته کوه البرز و تالش در شمال به همراه دریای مازندران آب و هوا معتدل مرطوب خزری را به وجود آورده است.کوه زاکرس هم همچون سدی در غرب کشور واقع شده و به هوای مهاجری که از دریای سیاه، اژه ومدیترانه وارد کشور می شود، اجازه عبور نمی دهد تا تبدیل به منابع بارندگی در مناطق غربی کشور شوند. اما باید توجه داشته باشید که بارندگی در کشور ما از نظر زمانی و از نظر پراکندگی موقعیت مناسبی ندارد؛ ما با یک آب و هوای مرطوب با بارندگی زیاد در شمال مواجه هستیم که بیشترین بارش آن در فصل زمستان است که ما به ان نیازی نداریم و فصل تابستان که موقع کشت برنج است کشاورز آب کافی ندارد؛ بنابراین فصل کشاورزی در این مناطق باید از فصل پاییز تا عید باشد. بعد می رسیم به مناطق که آنها تنها ۹ ماه از سال بارندگی دارند و مناطق نیمه خشک محسوب می شوند. منطقه خشک هم قسمت های داخلی کشور است که اصلا بارندگی ندارد و ممکن است ۵ یا ۶ بارندگی در سال داشته باشند و کسی به امید باران در این مناطق کشاورزی نمی کند. مثل مناطق سمنان، دامغان، کاشان و بعد به مناطق نیمه بیابانی مثل یزد و نائین می رسیم که ممکن است در طول سال حتی یک بارندگی موثر هم درآن مناطق اتفاق نیفتد. بارندگی موثر یعنی باران به اندازه ای ببارد که اب حد.د ۱۰ الی ۱۵ سانتیمتر در زمین نفوذ کند.آب و هوای بعدی بیابانی است، مثل بیابان لوت که میزان بارندگی سالانه آن از ۵۰ میلیمتر کمتر است و ممکن است سال ها در آن باران نبارده باشد. پس هم توزیع بارندگی در کشور نامناسب است و هم زمان آن. ولی از آنجا که کشور ما کوهستان دارد، رودها جاری می شوند و آب های سطحی را به وجود می آورند، حتی منبع آب های زیر زمینی هم کوهستان است چون آب در این مناطق به داخل زمین نفوذ می کند و سفره های آب زیر زمینی را به وجود می آورد.
آیا می توان آب و هوای یک شهر را تغییر داد؟
فکر عوض کردن آب و هوای کشور یک فکر غلط است، ما سه نقطه پست در ایران داریم،چاله جارموریان، دشت کویر و بیابان لوت و زمانی این موضوع مطرح شد که آب خلیج فارس به این سه منطقه پمپاژ شود تا آنها به دریا تبدیل شوند و به این صورت کل آب و هوای ایران تغییریابد، در صورتی که این اتفاق نمی افتد و همان هوای پرفشار که اشاره کردم، اجازه چنین اتفاقی را نمی دهد.
چرا منابع آب کشور دچار بحران شده است؟
مقدار آب ثابت است ولی جمعیت جهان رو به افزایش است از سوی دیگر دمای زمین هم بالاتر رفته و باعت شده بارندگی ناموزون پدید آید؛ یعنی بارندگی مناطق خشک کمتر شده و مناطق پربارش بیشتری دارند.پیشرفت جوامع و افزایش شهر نشینی نیز با توجه به ثابت بودن منابع آب، باعث مصرف بیشتر آب شده که البته این جوامع آب را بیشتر آلوده می کنند و این آب آلوده خود آب های دیگر را آلوده می کند ولی آنچه که بیشتر به ما ضرر زد حفر چاه های بود. بعد توسعه شهرها. تا سال ۱۳۴۰ حفرچاه برای کشاورزی مرسوم نبود ولی پس از اصلاحات ارضی حفر چاه ها رواج یافت.یک قنات ۳۰ سال طول می کشید تا آبدار شود ولی یک چاه در عرض یک ماه به آب می رسد؛ پس حفر چاه رواج یافت تا جایی که از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۶ حفر چاه در مناطق قزوین،کرج و شهریار، ورامین و گرمسار ممنوع شد.بخشی از مناطق هم محدود شد که تنها تحت شرایطی حفر چاه مجاز بود. من در سال ۱۳۶۲ کتابی نوشتم و گفتم منابع آبی با حفر چاه ها در حال غارت شدن است و در همان کتاب نوشتم که وزارت نیرو باید ۹۰ درصد چاه های رفسنجان را مسدود کند. از سال ۴۰ تا ۵۵، ۵۰ هزار حلقه چاه حفر شد ولی از سال ۵۵ تا ۶۰ این رقم دو برابر شد و تعداد چاه ها به ۱۰۵ هزار حلقه رسید؛ آن هم به دو دلیل یکی اینکه قیمت نفت ۴ برابر شد و پول در دست مردم زیاد شد و شروع کردند به چاه زدن، اتفاق دیگر انقلاب بود که باعث شد در ابتدا نظارتی بر حفر چاه ها نباشد و یک سری مجوزهایی نیز در راستای کمک به فقرا و مستضعفان صادر شد.
در این میان با دو پدیده روبرو بودیم؛ یکی چاه های غیر مجاز و دیگر برداشت غیر مجاز که باعث پایین رفتن سطح آب شد. بحث توسعه کشاورزی هم آن روزها مطرح شد و باعث شد باز هم منابع آبی زیرزمینی مورد هجوم واقع شود. در دهه ۷۰ کشور به صنعت رو کرد و بحث توسعه شهرها پدید آمد و این شد که شروع به سد سازی کردند و تعداد سدها رو به افزایش گذاشت تا جایی که از ۱۷ سد قبل از انقلاب به تعداد بیش از ۱۷۰ هزار سد در زمان حاضر رسیده است. از سوی دیگر وزارت نیرو برای خود اولویت هایی تعریف کرد و اولویت اول را به آب شرب داد که درست هم هست ولی آب شرب هم اول به شهر ها رسید و بعد به صنعت و سپس به خانه های روستایی و اولویت چهارم کشاورزی تعیین شد و سهمیه ای هم برای محیط زیست که همان تالاب و باتلاق بود در نظر گرفته شد.
پس سیاست حفر چاه ها و توسعه شهرها مشکلاتی را برای ما پدید آورد و باعث شد تا دشت های کشور به دو منطقه تقسیم شوند؛ یکی بحرانی که در حال حاضر حدود ۲۸۰ دشت کشور از مجموع بیش از ۶۰۰ دشت کشور بحرانی است و حفر چاه برای کشاورزی در آنها ممنوع است و همین ممنوعیت باعث می شود تا روستا تبدیل به شهر و شهر به شهرستان و بعد هم به استان تبدیل شود و این در حال حاضر در منطقه مرودشت و پاسارگاد ۱۰٫۷۰۰ حلقه چاه زده شده که ۹٫۶۰۰ حلقه آنها اضافه است ولی هنوز هم چاه غیر مجاز است. دریاچه ارومیه هم به برکت وجود چاه ها بیمار شد؛ ۲۴٫۰۰۰ حلقه چاه در آن اطراف زده شده است!
از نظر شما انتقال آب از یک حوضه به حوضه دیگر راهکار مناسبی برای حل بحران آب در مناطق بحرانی است؟
وقتی می خواهید جایی را نابودکنید حتما به آن منطقه آب بدهید؛ چرا که آب منتقل شده اول به شهرها تخصیص می یابد و این یعنی مصرف بی رویه آب. با این روند بهره برداری تا ۵۰ سال آینده آب های زیر زمینی تمام می شود یا دیگر قابل استفاده نخواهد یود. در حال حاضر شرایط به گونه ای است که اگر در فاصله ۱۵۰ متری زمین به آب برسیم عالی است یعنی سطح آب های زیر زمینی به شدت پایین رفته است. سال ۱۳۴۵ در جهرم در عمق ۱۳ متری زمین به آب می رسیدیم ولی اکنون باید ۵۵۰ متر زمین را حفر کنیم تا به آب برسیم. پس هم مناطقی که آب از آنها گرفته می شود از بین می رود و هم مناطقی که به آنها داده می شود.
با این توضیحات بحران آب موضوع جدیدی نیست و گویا از سالیان پیش مقدمات آن فراهم شده و حتی مناقطی با درگیر بوده اند پس چرا ما این روزها اینقدر در مورد آن می خوانیم و می شنویم؟
کرمان ۶۴ شهر دارد که ۶۲ شهر آن در بحران است ولی اکنون چون آب شهر های بزرگ تمام شده صدای همه درآمده که بحران آب داریم. ما با سد سازی مخالف نیستیم ولی سد ساخته می شود و فقط منابع ان به آب شرب تخصیص داده می شود و شهرها توسعه می یابد. سد ورامین ساخته شد تا به زمین های ورامین آب برساند ولی در حال حاضر یک قطره آب هم به شهر ورامین داده نمی شود و آب آن فقط به شهر تهران می رسد.
در مازندران با احداث سد لار آب را از این منطقه گرفتند و زیر سد لتیان هم چاه زدند برای شهر تهران که باعث شد قنات های لواسان همه خشک شوند. سد سفید رود دو شاخه دارد یکی قزل اوزن که از چهار استان می گذرد و در حال حاضر روی ان سد زده اند. زمان شاه قرار بود ۹ سد رسوب گیری روی آن احداث شود تا عمر مفید سدها طولانی شود، ولی الان مشغول احداث ۱۱ سد هستند که یکی هم قبلا افتتاح شده به نام سد شهریار و اگر آن ۱۱ سد احداث شود برنج کاری گیلان تعطیل می شود. شاخه دیگر آن شاهرود است که از کوه های طالقان سر چشمه می گیرد و به تهران وارد می شود. باید گفت در حال حاضر از همه منابع آبی اطراف تهران استفاده می شود و اگر این منابع تمام شود دیگر از هیچ کجا نمی توان آب به این شهر رساند. پس مشغول چاه زدن هستند که این چاه ها هم خطراتی به همراه دارد؛ هم باعث نشست زمین می شود و هم امکان وقوع زلزله را افزایش می دهد. در حال حاضر وضعیت به گونه‌ای است که به واقع هیچ کاری نمی شود کرد؛ ما غفلت کرده ایم. سد مثل حقوق است و آب زیر زمینی پس انداز است و ما سال های سال است که از پس انداز استفاده کرده و آن را از بین برده ایم. حتی اگر بارندگی های زیادی هم اتفاق بیفتد چون زمین ها نشست کرده اند آب در زمین قرو نمی رود؛ برای همین است که می گویم نهایتا تا ۷۰ سال آینده آب های زیر زمینی تمام می شود. آن موقع دیگر سد هم نخواهیم داشت؛ سدها عمر مفید دارند و باید با اقداماتی از مرگ آنها جلوگیری کرد.
برای نجات سد ها چه می توان کرد؟
سه اقدام باید صورت پذیرد که البته در مملکت ما این کار ها انجام نمی شود. اول احداث سد و رسوب گیری در بالا دست سد است و اقدام دوم آبخیزداری است که این مورد هم در کشور ما به درستی انجام نمی شود؛ ضمن اینکه آبخیزداری باید ادامه داشته باشد نه اینکه یک بار برای همیشه انجام شود. اقدام سوم شستشوی هیدرولیکی است؛ یعنی موقعی از سال دریچه های پایین سد را باز کنند و با استفاده از ماشین آن را شستشو دهند که این هم انجام نمی شود. به این دلیل که این سدها را نمی شود در زمستان بست و این کار را انجام داد؛ چرا که باید در تمام طول سال به شهر آب بدهند. ۴۰ متر از سد کرج گل است و تا ۴۰ سال دیگر این سد کاملا پر می شود و از بین میرود. شرایط این به گونه ای است که بارندگی ها به هفت دلیل بصورت سیل آب راه می افتند؛ بارندگی تند و شدید است، کوه ها شیب تندی دارند، فقر پوشش گیاهی داریم، خاک ها خشک است؛ فاصله آبخیز تا آبریز کوتاه است، پس به سدها نیاز داریم تا این سیلاب را کنترل کنند ولی اولویت هایمان پس از احداث سد غلط است.
در صحبت هایتان اشاره کردید که خبلی دیر شده و دیگر چاره ای نیست؛ آیا باید دست روی دست گذاشت و فقط نظارگر اوضاع بود؟
مسئولان ما خیلی دیر به فکر افتاده اند و تنها کاری که می شود کرد این است که با اقداماتی این فاجعه را به تاخیر بیاندازیم. من در مصاحبه ها می خوانم که دولت می گوید بخش خصوصی آب تولید کند؛ آب را نمی توان تولید کرد مگر با باروری ابرها که آن هم در کشور ما جواب نمی دهد. ما دو راه بیشتر نداریم؛ اول مدیریت آب های فعلی است که باید برای ان سه کار انجام داد؛ اول باید با سد سازی و در بالا دست ان با آبخیزداری از هدر رفت آب خلوگیری کرد، بعد باید انتقال آب را مدیریت کرد؛ یعنی باید از هدر رفتن آب در طول مسیر انتقال جلوگیری کرد و سوم باید مصرف آب را مدیریت کرد. در شهرها سه منبع مصرف داریم که نیاز به مدیریت دارند؛ خانه، شهرداری و ادارات. البته برای این کار آگاهی لازم است. آب را به چهار شکل می توان مصرف کرد؛ یکی اسراف در مصرف است؛ یعنی مصرف بیش از نیاز. دوم امساک در مصرف؛ یعنی مصرف کمتر از نیاز. صرفه جویی در مصرف؛ یعنی نه کم و نه زیاد و در نهایت هدر دادن است که ما معمولا یا اولی هستیم یا آخری. پس ما نیاز به آگاهی سازی داریم؛ مردم باید بدانند وزارت نیرو آب ندارد ولی باید راهکار هم ارائه داد، باید امکانات هم در اختیار مردم قرار داد؛ هم برای شرب، هم برای صنعت و هم برای کشاورزی. ما برای مصرف آب نیاز به علم و تکنولوژی داریم؛ علم همان آگاهی است و تکنولوژی یعنی شیر آب کم مصرف؛ یعنی آبیاری قطره ای، دومین راه حل، استفاده از آب های غیر متعارف است؛ مثل آبی که به فاضلاب تبدیل می شود و آب های زیر زمینی را آلوده می کند. ۵۰ سال است که در دنیای از آب فاضلاب استفاده می کنند. دوم جمع آوری آب باران است؛ شهرداری تهران باید وقتی پروانه پایان ساخت بدهد که منبع آبی برای جمع آوری آب باران در ساختمان وجود داشته باشد. سومین راه حل، شیرین کردن آب دریا است؛ اما نه برای کشاورزی. باید این آب را به دست مردم رساند تا از آن برای شرب استفاده کنند؛ کاری که در جنوب کشور سال های قبل انجام می شد. چهارمین راه استفاده از رطوبت هوا است. از رطوبت هوا می توان ۳۰ درصد آب گرفت. در شهری مثل چابهار می توان در هزاران کیلومتر زمین، کشاورزی کرد بدون نیاز به آب؛ چون در همه جای دنیا رطوبت هوا در زمستان بالا میرود ولی در چابهار تابستان رطوبت هوا به ۱۰۰ درصد می رسد و این یعنی می شود از آن رطوبت در درختکاری استفاده کرد.
آب مجازی هم یکی دیگر از آب های غیر متعارف است؛ یعنی اگر در منطقه ای زندگی می کنی که کم آب است و نمی توان کشاورزی کرد. می شود با پول کشاورزی محصول را از جای دیگری خریداری کرد و یا همان محصول را در جایی که آب کافی دارد کشت کرد. آب تجاری راه حل دیگری است؛ یعنی خرید آب از مناطق پر آب تر البته به این شرط که دولت برای منطقه ای که آب را می فروشد تسهیلات و شرایطی را در نظر بگیرید که مردم آن منطقه ضرر نکنند و به ازای آبی که می فروشند منفعتی کسب کنند. راه حل بعدی انتقال آب است. انتقال آب از جایی که آب اضافه دارد اشکالی ندارد ولی راه و روش ان باید اصولی باشد. آب کارون را می توان به دشت های رفسنجان فرستاد ولی نه در همه فصل ها بلکه در مواقعی که آب کارون زیاد است و خود منطقه نبازی به آن ندارد. بعد هم که آب انتقال داده شد باید آب مستقیما وارد زمین های کشاورزی شود تا هم زمین ها سیراب شود و هم سفره های آب زیر زمینی تقویت شوند. اگر به اندازه کافی رطوبت کسب کند در فصل های گرم سال که آب کارون کم است و نمی توان انتقال داد، مشکلی پیش نمی آید. راه حل بعدی تغذیه مصنوعی چاه ها است توسط همین آب های انتقالی در فصول پر آب برای استفاده در فصل کم آب. راهکار دیگر ساخت استخر است. باید در فصولی که آب قابل انتقال است در استخر ها آب را نگه داشت برای فصولی که آب قابل انتقال نیست و آن هم با صرفه جویی مصرف کرد. پس انتقال آب ممکن است ولی با این روشی که من می گویم نه آن روشی که سال های سال انجام شده است و نتیجه ای جز ویرانی هر دو منطقه دهنده و گیرنده آب نداشته است. آخرین راه حل خرید آب از خارج است. در مجموع این را بدانید که وضعیت آب خیلی خراب تر از آن است که مسئولان می گویند؛ باید هر فردی از خودش شروع کند، نباید بگوییم بقیه صرفه جویی نمی کنند پس ما هم نکنیم؛ باید در چگونگی مصرف آب در همه بخش ها تجدید نظر کنیم.

Did you find apk for android? You can find new Free Android Games and apps.